امروز واسه اولین بار از مرگ ترسیدم.
واسه اولین بار نسبت به رفتار بچگانهم مردد شدم.
واسه اولین بار حس کردم باید یه کوچولو سنگین تر رفتار کنم و این حس برام خیلی سنگین بود.
واسه اولین بار وقتی توو آینه نگاه کردم، یهو بنظرم خیلی ناشناخته و دور اومدم!
حس کردم مدتهاست با آینه حرف نزدم. دلتنگشم واقعا. ولی از نگاه غریبی ک داشت، مشخص بود که قهره باهام.
واسه اولین بار حس کردم واقعا کم آوردم
واسه اولین بار حس کردم هرکاری هم ک بکنم و هر حرفی هم ک بقیه بزنن، تهش یه جای زندگیم فقط من میمونم و خودم.
ببین یاسی. از این مرحله رد شو. بلخره این تایم میگذره و تموم میشه پس چ بهتر ک ب خوشی بگذرونیش و تهش خیر باشه.
خیلیا معتقدن اشتباه کردم. ولی من معتقدم تصمیم من درست بوده، این منم که اشتباهم.
کاش درست میشدم. کاش.
درباره این سایت