خـــــــــــــــــــب.
دوستان شاید باورش براتون سخت باشه. شایدم آسون باشه. شایدم اصن مهم نباشه.
ولی حالم یه جور خاصیه.
یه سری حقایق تلخی رو فهمیدم ک اشکمودر میاره ولی کاری ک میکنم گریه کردن نیس!
میدونین چیا دیدم؟
نا برادری.
بی معرفتی(ک دیگه عادی شده البته).
خیانت.
دروغ.
خب اینا رو روزانه خیلی وقتا میشه دید. ولی از خیلی کسا نه.
عادی نمیشه.
و نمیشه باور کرد.
ولی اتفاق میوفته و دنیای آدمو میپاشه از هم
میترسم از آدمایی ک قراره چند ماه دیگه بینشون زندگی کنم.
بعضی وقتا با خودم میگم کاش تا آخر عمرم توو اتاقم بمونم.
ولی روی هم رفته همه چی خوبه
و خیلی داره خوش میگذره
رسیدم ب مرزی از بیخیالی و آرامش. البته مرز نیس. درّه‌س. جلو تر برم، میوفتم میمیرم.
ولی متاسفانه یه سریا میخان نجاتم بدن ک اوناهم احتمالا پرت میشن پایین.
پس بخاطر همون یه سریا هم ک شده باید برگردم عقب.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها